نهانخانه ی دل
نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 4 / 7 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

سلام دوستان

امروز، آخرین شعرمو براتون می ذارم و امیدوارم این آخرین حروف نظم منو هم تحمل کنین...

 

در سوختن، لب دوختن، راز فنا آموختن

از رفتن دلدار خود، آتش به جان افروختن

--

صبحی شبیه شام من، انگورها در جام من

هم آه من، هم ماه من، همراه من در سوختن

--

بر درد او بیمار، من، مست می دلدار، من

غمخوار، من، بی یار، من، غم در جگر افروختن

--

هم نای من، سودای من، بر راه وصلش پای من

با نام او غوغای من، فخرش به خود بفروختن

--

شب بود و من، تب بود و من، حسرت لبالب بود و من

لب بود و کوکب بود و من، بر خاطرش لب دوختن...

 

میم و حا و میم و دال



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.